عرشیا .آدرین . النا
مامان قربونت بشه که هر چی تنت میکنم بهت میاد اینم همون لباسیه که گفتم بابایی ایندفعه برات آورده.دیروز ناهار رفتیم خونه ی مانی اینا.ناهار آبگوشت داشتن زنگ زدن ما هم رفتیم.برای تو هم کلی غذا با خودم بردم.مثل همیشه صندلی غذات رو هم با خودمون بردیم. ناهار رو که خوردیم بعدش زنگ زدیم خونه ی خاله نسرین اینا که گفت ناهار همه اونجا بودن.ما هم گفتیم عصری میایم پیشتون. لباس جدیدات رو تنت کردم. بعدش رفتیم اونجا.سر راه برای پریسا سر راهی میوه ی خشک خریدم.مانی هم براش بادوم خرید. خاله مهتاب و آدرین هم هفته ی پیش اومدن ایران. ما هم برای عرشیا ٢ تا کتاب خریده بودیم. برای آدرین هم اجی مجی خریدیم. اولش هم تو غریبی کردی هم آدرین.اصل...
نویسنده :
مونا اسکویی
0:07